تریاک بریدن

لغت نامه دهخدا

تریاک بریدن. [ ت َ / ت ِرْ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) نشاءة افیون زایل شدن. ( از آنندراج ). خنثی شدن حالت تخدیری تریاک بر اثر خوردن چیز ناموافق. و این حالت در کسانی که معتاد بدان هستند رنج آمیز است :
یاران نکشید تیغ بیباکی را
مهجور مسازید من خاکی را
دشوارتر از بریدن شاهرگ است
تریاک اگر برید تریاکی را.شرف ( از آنندراج ).بریدن از تو برنگ بریدن تریاک
رسانده است بلب جان ناتوان مرا.شفیع اثر ( از آنندراج ). || تریاک گذاشتن. ( آنندراج ). ترک کردن استعمال تریاک :
یک لطف نمایان تو در حق من این بود
کز وعده تریاک تو تریاک بریدم.عشرتی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نشاه افیون زایل شدن خنثی شدن حالت تخدیری تریاک .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم