ترس کردن

لغت نامه دهخدا

ترس کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیم کردن. وحشت کردن :
نه خوفی از اثر آه خسته ای خوردی
نه ترسی از گذر اشک سایلی کردی.عماد فقیه ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بیم کردن وحشت کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم