بخود سپردن

لغت نامه دهخدا

بخود سپردن. [ب ِ خوَدْ / خُدْ س ِ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) اعتماد داشتن خواه بخود، خواه بدیگری. ( از آنندراج ) :
بود شهره دنیا به بی اعتباری
چرا اینقدرها به او می سپاری ؟مخلص کاشی ( از آنندراج ).آنقدرها که سپرده ست بخود خصم دغل
غیر خود را عجبی نیست نگیرد بحساب.محسن تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

اعتماد داشتن خواه بخود خواه بدیگری .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم