بازاری کردن

لغت نامه دهخدا

بازاری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازار کردن. عرضه کردن متاع و کالا. ( ناظم الاطباء ). || بر سر زبانها انداختن. همه جایی کردن. بهمه گفتن. بهمه رساندن.

فرهنگ فارسی

عرضه کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس