ایینه دار

لغت نامه دهخدا

( آیینه دار ) آیینه دار. [ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) آینه دار:
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست.حافظ.دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست.حافظ.|| سرتراش. گرّای. سلمانی. حجّام. فصّاد.

فرهنگ معین

( آیینه دار ) ( ~. ) (ص مر. ) ۱ - کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند. ۲ - سلمانی، آرایشگر.

فرهنگ فارسی

( آیینه دار ) ( اسم صفت ) ۱ - آنکه آیینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن را در آن بینند. ۲ - سر تراش سلمانی گرای دلاک حجام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه فال زندگی فال زندگی