ام قار

لغت نامه دهخدا

ام قار. [ اُم ْ م ِ ] ( ع اِ مرکب ) داهیه. ( المرصع ).، امقار. [ اِ ] ( ع مص ) بسرکه پاکیزه کردن ماهی نمک زده را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ماهی شور را در سرکه کردن. ( مصادر زوزنی ). || بدمزه گردیدن شیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تلخ شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سخت تلخ شدن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). شراب را برای کسی تلخ کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

داهیه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال لنورماند فال لنورماند فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب