ارایشگر

لغت نامه دهخدا

( آرایشگر ) آرایشگر. [ ی ِ گ َ ] ( ص مرکب ) زاین. مزیِّن. مشّاطه. || سلمانی. گرّای.

فرهنگ معین

( آرایشگر ) (یِ گَ ) (ص فا. ) آن که آرایش کند، سلمانی .

فرهنگ عمید

( آرایشگر ) ۱. کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار.
۲. کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور.
۱. کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار.
۲. کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور.

فرهنگ فارسی

( آرایشگر ) ( صفت ) آنکه آرایش کند آراینده سلمانی .
زاین مشاطه
آرایش کننده، کسی که دیگران را آرایش کند، سلمانی، آرایشکار هم گفته شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم