( آتش انگیز ) آتش انگیز. [ ت َ اَ ] ( اِ مرکب ) فروزینه. ذکوة. ذکیه. ( حبیش تفلیسی ). || رکو و پنبه و قاو که از چخماق آتش بدان افتد. || ( نف مرکب ) مجازاً، گوینده سخنان تند و خشمناک : آن دل شده زآن فسانه شد تیز بگشاد دهان آتش انگیز.؟
فرهنگ عمید
( آتش انگیز ) ۱. کسی که آتش روشن کند، آتش افروز. ۲. (صفت ) [مجاز] ویژگی کسی که سخنان تند و زننده بگوید که باعث خشم و غضب دیگران شود: آن دل شده زآن فسانه شد تیز / بگشاد دهان آتش انگیز (؟: لغت نامه: آتش انگیز ).
فرهنگ فارسی
( آتش انگیز ) ( اسم ) ۱ - کسی که آتش روشن کند آتش افروز . ۲ - کسی که سخنان تند و درشت گوید و موجب خشم دیگران شود . فرزوینه رکو و پنبه و قاو که از چخماق آتش بدان افتد