اتش انگیز

لغت نامه دهخدا

( آتش انگیز ) آتش انگیز. [ ت َ اَ ] ( اِ مرکب ) فروزینه. ذکوة. ذکیه. ( حبیش تفلیسی ). || رکو و پنبه و قاو که از چخماق آتش بدان افتد. || ( نف مرکب ) مجازاً، گوینده سخنان تند و خشمناک :
آن دل شده زآن فسانه شد تیز
بگشاد دهان آتش انگیز.؟

فرهنگ عمید

( آتش انگیز ) ۱. کسی که آتش روشن کند، آتش افروز.
۲. (صفت ) [مجاز] ویژگی کسی که سخنان تند و زننده بگوید که باعث خشم و غضب دیگران شود: آن دل شده زآن فسانه شد تیز / بگشاد دهان آتش انگیز (؟: لغت نامه: آتش انگیز ).

فرهنگ فارسی

( آتش انگیز ) ( اسم ) ۱ - کسی که آتش روشن کند آتش افروز . ۲ - کسی که سخنان تند و درشت گوید و موجب خشم دیگران شود .
فرزوینه رکو و پنبه و قاو که از چخماق آتش بدان افتد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چای فال چای