اب نورد

لغت نامه دهخدا

( آب نورد ) آب نورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) ملاح. دریانورد :
خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد
چه باک داری در کارزار ازآتش و آب.مسعودسعد.

فرهنگ عمید

( آب نورد ) دریانورد، ملاح.

فرهنگ فارسی

( آب نورد ) ملاح دریا نورد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم