لغت نامه دهخدا ( آب نورد ) آب نورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) ملاح. دریانورد : خلیل آتش کوبی کلیم آب نوردچه باک داری در کارزار ازآتش و آب.مسعودسعد.