فاخ

لغت نامه دهخدا

فاخ. ( اِ ) شاخ درخت. فاج. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شاخ درخت . فاج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت