غوص کردن

لغت نامه دهخدا

غوص کردن. [ غ َ / غُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فرورفتن در آب. ( ناظم الاطباء ). غوطه خوردن. غوطه زدن. رجوع به غوص شود :
گهر ناید بکف بی غوص کردن.کاتبی.|| غور کردن. استقصاء. تعمق. دقت در دانستن حقیقت و کنه چیزی. رجوع به غَوص شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فرو رفتن در آب غوطه خوردن ۲ - داخل شدن ۳ - تامل کردن در امری .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال چای فال چای فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی