غلفتی. [ غ ِ ل ِ ] ( ص ، ق ) در تداول عامه گاه به معنی الکی و قلابی و کار ناچیز بی اساس باشد و گاه یکجا و یکباره معنی دهد چنانکه گویند: پوست سرش راغلفتی بیرون بیاورند. و گویا تصحیفی از کلمه غلاف تازی باشد. || در تداول مردم آذربایجان به معنی حقه باز و دغلکار و متقلب استعمال شود. قلفتی.
فرهنگ معین
( ~ . ) الکی ، بیهوده . (غِ لِ ) (اِ. ) پوست گوسفند یا هر حیوان دیگری که یکسره از بدن آن جدا کنند.
فرهنگ عمید
۱. کامل. ۲. (قید ) به طور یکپارچه و کامل: پوستش را غلفتی کند. * غلفتی کردن: [عامیانه] اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید.
فرهنگ فارسی
پوست گوسفندیاحیوان دیگرکه یکپارچه وبشکل خیک ازبدن اوجداکنند ( اسم ) پوست گوسفند و جز آن که یک پارچه در آورند .
ویکی واژه
پوست گوسفند یا هر حیوان دیگری که یکسره از بدن آن جدا کنند. الکی، بیهوده.