عنزی

لغت نامه دهخدا

عنزی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنزبن وائل بن قاسط. رجوع به عنز ( ابن وائل... ) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.
عنزی. [ ع َ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنزةبن اسدبن ربیعةبن نزاربن معدبن عدنان که حیی است از ربیعه. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
- لاأفعل کذا حتی یؤوب العنزی ؛ فلان کار را انجام نمیدهم تا عنزی بازگردد، یعنی آن کار را هرگز انجام نمیدهم. و عنزی مردی بود از بنی عنزة که برای چیدن قرظ ( برگ درخت سلم ) رفت و بازنگشت. ( از اقرب الموارد ). رجوع به قارظ عنزی و قارظان شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به عنزه بن اسد بن ربیعه بن نزار بن معد بن عدنان که حیی است از ربیعه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند