شراد

لغت نامه دهخدا

شراد. [ ش ِ / ش ُ ]( ع مص ) شرود. رمیدن. ( منتهی الارب ). رمیدن ستور. ( یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شرود رمیدن رمیدن ستور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال رابطه فال رابطه فال عشق فال عشق فال قهوه فال قهوه