سرب سوخته

لغت نامه دهخدا

سرب سوخته. [ س ُ ب ِت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زرگون. زرقون. زرجون. سلیقون. سندوقس. اسرب محروق. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

زرگون زرقون زرجون سلیقون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم