دیوستان

لغت نامه دهخدا

دیوستان. [ وْ س ِ ] ( ن مف مرکب ) دیوستانیده. دیو بخوریده. دیوانه و مجنون. ( ناظم الاطباء ).
دیوستان. [ وَ ] ( اِ مرکب ) بیابان ومسکن دیوان. || گردباد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) محل اقامت دیوان دیو کده دیو خانه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال رابطه فال رابطه