درگذرانیدن

لغت نامه دهخدا

درگذرانیدن. [ دَ گ ُ ذَ دَ ] ( مص مرکب ) درگذراندن. داشتن که بگذرد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). اطاشة. افاقة. ( تاج المصادر بیهقی ). امضاء. امغار. ( منتهی الارب ). فصد. تعدیة. ( دهار ): ازهاق ؛ درگذرانیدن تیر از نشانه. اعتاق ؛ درگذرانیدن اسب را در دوانیدن. امحاط؛ درگذرانیدن تیر را از آنچه بر وی آید. تعبیر؛ درگذشتن و درگذرانیدن از آب. جوف ؛ درگذرانیدن طعنه به اندرون کسی. ( از منتهی الارب ). || درگذشتن. عفو کردن. غفران آوردن. بخشیدن. آمرزیدن. صفح. غفران. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): بی هیچ واسطه چندان انعام کرد و بسیار چیزها از شما درگذرانید. ( کتاب المعارف ). و رجوع به درگذراندن شود.

فرهنگ فارسی

درگذراندن داشتن که بگذرد امضائ درگذشتن عفو کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال ورق فال ورق فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب