حریص شدن

لغت نامه دهخدا

حریص شدن. [ ح َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) هلع. ( ترجمان عادل ). الهاف. طزع. طمع. طماع. طماعیة. تطمع. لهج. ولع. فغم. اعالة. اعوال. تلهجم. خشر: هیع، هیعة؛ سخت حریص شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

طماع سخت حریص شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال پی ام سی فال پی ام سی