تسهل

لغت نامه دهخدا

تسهل. [ ت َ س َهَْ هَُ ]( ع مص ) آسان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آسان و نرم شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آسان شدن کار. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ): ما تسهل لی ان افعله ُ. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ عمید

آسان شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ