بیکندی

لغت نامه دهخدا

بیکندی. [ب َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بیکند از بلاد ماورأالنهر در یک منزلی بخارا و جمعی از علما به این دیار منسوبند و آنجا فعلاً خراب است. ( از انساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

منسوب است به بیکند از بلاد ماورائ النهر در یک منزلی بخارا و جمعی از علما باین دیار منسوبند و آنجا فعلا خراب است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیکندی (ابهام زدایی). بیکندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بیکندی (نسبت)، شهرت و نسبت چند تن از راویان و محدّثان قرن های دوم تا چهارم هجری• ابوجعفر بیکندی، بِیْکَنْدی، ابو جعفر محمد بن احمد بخاری حنفی (۳۹۲ یا ۳۹۴-۴۸۲ق/۱۰۰۲یا ۱۰۰۴-۱۰۸۹م)، محدث ، فقیه و متکلم معتزلی• ابوعبدالله بیکندی، بِیْکَندی، ابوعبدالله محمد بن سلام بن فرج بخاری (د صفر ۲۲۵/ د سامبر۸۳۹)، محدث اهل ماوراءالنهر و استاد بخاری، صاحب صحیح
...
[ویکی فقه] بیکندی (نسبت). بَیکَندی، شهرت و نسبت چند تن از راویان و محدّثان قرن های دوم تا چهارم هجری می باشد.
ابوعبدالله محمد بن سلام (سلاّم)، حافظ و محدّث ثقه می باشد، در ۱۶۱ یا ۱۶۲ در بیکند (نزدیک بخارا ) به دنیا آمد و در ۲۲۵ در همان جا درگذشت.وی برای استماع حدیث مسافرت بسیار کرد و از ابواسحاق فزاری ، سفیان بن عُیَیْنه و محدّثان دیگر روایت نمود. او با امام مالک ملاقات و به نقل بعض منابع از او استماع حدیث نیز کرد. محمّد بن سلاّم ثروت بسیاری در تحصیل و نشر علم صرف کرد. مجلس درس او نیز رونق بسیار داشت و شایع بود که جنّیان نیز در آن شرکت می کنند. بیکندی، به گفته خود او، پنج هزار حدیث از حفظ و به گزارش منابع تألیفاتی نیز داشته است.
اسماعیل بن حمدویه بیکندی
ابوسعید اسماعیل بن حَمدَوَیه ، محدّث بود. در اوایل قرن دوم در بیکند به دنیا آمد. وی نیز برای استماع حدیث سفر می کرد. مدتی در رمله زیست و در ۲۲۹ به دمشق رفت. از ابوعبدالله محمد بن سلاّم در بیکند و از ابوجابر محمدبن عبدالملک و بعضی محدثان در شهر های دیگر حدیث شنید. از راویان او می توان از احمد بن زکریای مقدسی و ابونعیم عبد الملک جرجانی نام برد. ابوسعید در ۲۷۳ درگذشت .
یحیی بن جعفر بیکندی
ابوزکریا یحیی بن جعفر ، حافظ و محدّث بود. وی از سفیان بن عُیینه، وکیع و دیگر محدثان هم عصر خود روایت کرده است. محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی ۲۵۶) در آثار خود از او روایت می کند.
احمد بن یونس بیکندی
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم