بافروغ

لغت نامه دهخدا

بافروغ. [ ف ُ ] ( ص مرکب ) ( از: با + فروغ ). روشن. تابناک. نورانی :
گوش سر بربند از هزل و دروغ
تا ببینی شهر جان با فروغ.مولوی.همچو وعده مکر و گفتار دروغ
آخرش رسوا و اول با فروغ.مولوی.

فرهنگ عمید

روشن، تابناک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت