اظفر

لغت نامه دهخدا

اظفر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) درازناخن. ( تاج المصادر ) ( مصادر زوزنی چ بینش ) ( آنندراج ). رجل اظفر؛ مرد درازناخن و پهن ناخن.( ناظم الاطباء ). درازناخن و پهن آن. ( منتهی الارب ). درازناخن. ج ، ظُفر. و انثی ظَفْر . ( مهذب الاسماء ). درازناخن که پهن باشد. ( از متن اللغة ). درازناخن و عریض آن. ( از اقرب الموارد ).
اظفر. [ اَ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ ظُفر بندرت. ( از متن اللغة ). ج ِ ظُفر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ظفر شود.

فرهنگ فارسی

جمع ظفر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال میلادی فال میلادی فال چوب فال چوب فال فرشتگان فال فرشتگان