اطائب

لغت نامه دهخدا

اطائب. [ اَ ءِ ] ( ع اِ ) اَطایب.صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیده هر چیزی ، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه : اطعمنا من اطائبه. ( منتهی الارب ). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مطائب شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت