اسود عنسى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
عبهلة بن کعب بن عوف (غوث) از تیره بنی عنس، ملقب به ذوالخمار و ذوالحمار
وی از بزرگان یمن و بازماندگان خاندان شاهی بود و در میان مردم نجران، به ویژه مذحج، نفوذ بسیاری داشت.
از شرح حال اسود آگاهی اندکی در دست است. او در «کهف خُبّان» نزدیک نجران، زاده و همانجا بزرگ شد. دانا، کاهن، سخندان و سخنران قوم بود. شعبده می دانست و کارهای بسیار شگفت انگیز می کرد و با گفتار و کردارش دل و دین مردم را می ربود.
اعشی، شاعر بزرگ جاهلی او را در قصیده ای ستود و از وی جایزه ای بسیار گرانبها ستاند. منابع اسلامی از ارتداد او سخن گفته اند که کاشف از سابقه اسلام وی است با این حال، دلیلی بر مسلمانی او در دست نیست بلکه تاریخ خلاف آن را ثابت می کند. بلاذری گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله به سال 11 هجری جریر بن عبداللّه بجلی را به سوی اسود فرستاد تا او را به اسلام فراخواند ولی وی نپذیرفت. همو می افزاید: برخی از راویان چنین دعوتی را نیز انکار کرده اند.
اسود چون موفقیت پیامبر صلی الله علیه و آله را در گسترش دعوت خود دید به انگیزه دستیابی به حکومت نیاکان با ادعای پیامبری، خود را «رحمان یمن» نامید و اعلام داشت که دو فرشته به نامهای «سحیق» و «شریق» بر او وحی می آورند.
وی تبلیغات خود را پنهانی آغاز و با گفتار دلفریب و کارهای خارق العاده مردم را جذب کرد تا آن که بیشتر قبیله مذحج و شمار فراوانی از مردم نجران بدو پیوسته و وعده ریاستش دادند. سرانجام پس از بازگشت پیامبر از حجة الوداع، دعوت خویش را آشکار کرد و در زادگاهش سر به شورش برداشت و در روز دهم شورش، نجران را تصرف کرد و والی پیامبر صلی الله علیه و آله را از آنجا بیرون راند. سپس دیگر شهرهای یمن را یکی پس از دیگری گرفت و به سوی صنعا پایتخت آن پیش رفت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم