ارقاب

لغت نامه دهخدا

ارقاب. [ اِ ] ( ع مص ) رُقبی کردن با کسی. ( منتهی الأرب ). رُقبی دادن. ( زوزنی ). به رقبی دادن خانه یا زمین را. ( منتهی الأرب ). برقبی دادن خانه یا جائی ، کسی را. مال را موضوع رقبی قرار دادن. بخشیدن چیزی کسی را بدین وجه که این چیز بعد از وفات من از آن تو باشد: ارقبته داراً، او ارضاً.

فرهنگ فارسی

رقبی کردن باکسی، رقبی دادن، رقبی دادن خانه یاچیزدیگر، دادن خانه یاچیزدیگربکسی بشرط
رقبی دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال عشق فال عشق