احلل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حلل (۵۱ بار)
(به فتح اوّل) بازکردن. (صحاح - مفردات) گره از زبان من باز کن. حلول که به معنی نزول است اصل آن باز کردن بار وقت نزول است سپس در مجرّد نزول به کار رفته. مثل هر که غضب من بر او نازل شود حقّا که سقوط کرده است . حلّ به کسر حاء به معنی حلال استعاره از باز کردن گره (معنی اصلی) است مثل (مفردات) پس حلال آن است که از ممنوعیّت باز شده است . * منظور از «حَلَلْتُمْ» خروج از احرام است یعنی چون از احرام خارج شدید پس صید کنید دیگر شکار بر شما حرام نیست . * احلال کردن و رفع ممنوعیّت است * منظور از حیله‏ها، زنان پسران صلبی است که بر شخص حرام‏اند. * تحلّ و تحلیل هر دو مصدراند (مجمع) یعنی خدا باز کردن سوگندها را برای شما معیّن کرده است گویند مراد از آن کفّاره قسم است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم