ابونوح. [ اَ ] ( اِخ ) ابن الصلت. نام یکی ازمترجمین و نقله بعربی است. ( الفهرست ابن الندیم ). ابونوح. [ اَ ] ( اِخ ) الأنصاری. محدث است. ابونوح. [ اَ ] ( اِخ ) صالح الدّهان. محدث است و از جابربن زید روایت کند. ابونوح. [ اَ ] ( اِخ ) عبدالرحمن بن غزوان قراد. محدث است.