مغازله. [ م ُ زَ ل َ / زِ ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) عشقبازی. ( ناظم الاطباء ) : از صباح تا رواح با صباح به مغازله و معانقه می گذشت. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 52 ). و رجوع به ماده قبل شود.
فرهنگ معین
(مُ زَ لَ یا زِ لِ ) [ ع . مغازلة ] ۱ - (مص ل . ) عشق بازی کردن ، معاشقه کردن . ۲ - (اِمص . ) عشقبازی ، گفتگوی عاشقانه .
فرهنگ عمید
۱. عشق بازی کردن با زنان. ۲. سخنان عشق آمیز گفتن.
فرهنگ فارسی
عشقبازی کردن با نان، سخنان عشق آمیزگفتن ۱ - ( مصدر ) عشقبازی کردن معاشقه کردن . ۲ - ( اسم ) عشقبازی : [ از صباح تا رواح با صباح بمغازله و معانقه میگذشت . ] ( لباب الالباب . نف . ۵۲ ) جمع : مغازلات .
ویکی واژه
مغازلة عشق بازی کردن، معاشقه کردن. عشقبازی، گفتگوی عاشقانه.