مصادمه

لغت نامه دهخدا

مصادمه. [ م ُ دَ / دِ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِمص ) مصادمت. ( ناظم الاطباء ). کوس. بر هم زدن. ( یادداشت مؤلف ). || مدافعه. مزاحمت. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصادمت در همه معانی شود.

فرهنگ عمید

به یکدیگر خوردن و همدیگر را کوفتن، به هم صدمه زدن.

فرهنگ فارسی

به یکدیگرخوردن وهمدیگرراکوفتن، بهم صدمه زدن
۱- ( مصدر ) با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن . ۲ - ( اسم ) برخورد تصادم جمع : مصادمات .
مصادمت بر هم زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان