مستعمر. [ م ُ ت َم ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعمار. آبادانی خواه. آنکه از کسی آباد کردن جایی را بخواهد. ( اقرب الموارد ). || استعمارکننده. رجوع به استعمار شود. مستعمر. [ م ُ ت َ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استعمار. رجوع به استعمار شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- آنکه ازدیگری آباد کردن جایی رابخواهد. ۲- کسی که بکشوروناحی. دیگر رود تا آنجا را آباد کند و بهره بردارد جمع : مستعمرین.