مسبحه

لغت نامه دهخدا

( مسبحة ) مسبحة. [ م ِ ب َ ح َ ] ( ع اِ ) مهره هایی که با آن تسبیح کنند همچون سبحه. ( اقرب الموارد از حواشی زنجانی ).
مسبحة. [ م ُ س َب ْ ب ِ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث مسبح که نعت فاعلی است از مصدر تسبیح. رجوع به مسبح و تسبیح شود. || انگشت شهادت. لغت اسلامیه است. ( منتهی الارب ) ( دهار ). انگشت سبابه. ( اقرب الموارد ). دیگر انگشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : انگشت مسبحه خود را بر زانوی او رسانیدند... حضرت خواجه انگشت مسبحه خود را بر پیشانی او رسانیدند. ( انیس الطالبین ص 106 ). انگشت مسبحه را بر زانوی او رسانیدند حالش دیگر شد. ( انیس الطالبین ص 84 ). انگشت مسبحه خود را بر زمین نهادند. ( انیس الطالبین ص 197 ).

فرهنگ عمید

انگشت شهادت، سبابه.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - مونث مسبح .۲- انگشت شهادت : انگشت مسبح. خود در دهان گرفته از آنجا شیر میخورد .
مهره هایی که با آن تسبیح کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انبیا فال انبیا