متملک. [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) به قهر ملک گرداننده چیزی را. ( آنندراج ). خداوند و مالک چیزی به قهر. ( ناظم الاطباء ) : ضیعتها و املاک متملک میشدند. ( تاریخ قم ص 253 ). رجوع به ماده بعد شود. متملک. [ م ُ ت َ م َل ْ ل َ ] ( ع ص ) به قهر به ملک کسی درآمده. ( ازمنتهی الارب ). آنچه به ملک و تصرف کسی در آمده باشد،مخصوصاً به غلبه و قهر. و رجوع به ماده قبل شود.