فلاس

لغت نامه دهخدا

فلاس. [ ف َل ْ لا ] ( ع ص ) پشیزفروش. ( منتهی الارب ). نسبتی است که صرافی را میرساند. ( از سمعانی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم