فغان انگیخته

لغت نامه دهخدا

فغان انگیخته.[ ف َ اَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ، ق مرکب ) ناله کنان. فریادکنان. در حال فغان و زاری کردن. با اینکه لفظاً نعت مفعولی است به معنی فاعلی بکار رفته :
آب و سنگم داده ای بر باد و من پیچان چو آب
سنگ در بر میروم وز دل فغان انگیخته.خاقانی.

فرهنگ فارسی

ناله کنان فریاد کنان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال آرزو فال آرزو فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ