فراهید

لغت نامه دهخدا

فراهید. [ ف َ ] ( ع اِ ) گوسپندان ریزه. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ فرهود. ( اقرب الموارد ). رجوع به فرهود شود.
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ ) نام جد خلیل بن احمد صاحب عروض و کتاب العین. ( سمعانی ذیل نسبت فراهیدی ).
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ )بطنی از ازد است. ( سمعانی ). رجوع به فراهیدی شود.

فرهنگ فارسی

بطنی است از ازد است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال حافظ فال حافظ