غوکان

لغت نامه دهخدا

غوکان. ( اِ ) وزغ. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || ج ِ غوک. وزغان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وزغ ، غوک و قورباغه شود.

فرهنگ فارسی

وزغ یا جمع غوک یعنی وزغان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم