عنان زن

لغت نامه دهخدا

عنان زن. [ ع ِ زَ ] ( نف مرکب ) که عنان زند. که لگام و دهانه زند. || که رام و مطیع کند. که به اطاعت درآورد. که تسلیم کند :
کرشمه کردنی بر دل عنان زن
خمارآلوده چشمی کاروان زن.نظامی.

فرهنگ فارسی

که عنان زند که لگام و دهانه زند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم