عنان زدن

لغت نامه دهخدا

عنان زدن. [ ع ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) جلو گرفتن. ( آنندراج ). لگام زدن. دهانه زدن. || کنایه از به اطاعت درآوردن. رام و مطیع ساختن :
نفس شمرده زدن سیل را عنان زدن است
خوش آنکه راه به این چشمه ٔبقا دارد.صائب ( از آنندراج ). || همعنان رفتن. برابری کردن :
...با براق چگونه عنان زند خر لنگ.رفیعالدین لنبانی.

فرهنگ فارسی

جلو گرفتن لگام زدن دهانه زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انگلیسی فال انگلیسی