عجد

لغت نامه دهخدا

عجد. [ ع َ ] ( ع اِ ) دانه مویز یا مویز پست هیچکاره. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || حب انگور. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || میوه ای است که به مویز ماند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عجد. [ ع ُ ] ( ع اِ ) مویز یا میوه ای که به مویز ماند. || دانه انگور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عجد. [ ع َ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ عجدة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به عجدة شود.

فرهنگ فارسی

جمع عجده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت