عازم شدن

لغت نامه دهخدا

عازم شدن. [ زِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آهنگ کردن. قصد کردن :
یارب بفضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود.سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آهنگ کردن قصد کردن ۲ - حرکت کردن به سوی مقصدی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم