لغت نامه دهخدا
صیقلان. [ ص َ ق َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن ،واقع در یک هزار و پانصد گزی شمال صومعه سرا، کنار راه اتومبیل رو فرعی صومعه سرا به ترکستان. این ده در جلگه واقع و مرطوب و مالاریایی است. 668 تن سکنه دارد.آب آن از رودخانه ماسوله. محصول آنجا برنج ، توتون سیگار، ابریشم و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری است. دو باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
صیقلان. [ ص َ ق َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن ، واقع در 14 هزارگزی خاوری فومن و 5 هزارگزی شمال خاور بازار شفت. در جلگه واقع و هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی است. 733 تن سکنه دارد. آب آن از نهر امامزاده ابراهیم. محصول آنجا برنج ، ابریشم و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
صیقلان. [ ص َ ق َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت ، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری رشت و 3 هزارگزی آقا سیدشریف. این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی است. 127 تن سکنه دارد. آب آن از استخر. محصول آنجا برنج ، چای و ابریشم. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).