لغت نامه دهخدا صورت سازی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) نقاشی. صورتگری. || ظاهرسازی. حیله. تزویر. رجوع به صورت ساز شود.
فرهنگ عمید ۱. [مجاز] ظاهرسازی، تزویر، حیله گری.۲. [قدیمی] نقاشی، صورتگری.۳. [قدیمی] ساختن تصویر کسی یا چیزی.