صنوبر قد

لغت نامه دهخدا

صنوبرقد. [ ص َ / ص ِ ن َ / نُو ب َ ق َ ] ( ص مرکب ) آنکه قد او در راستی صنوبر را ماند. متناسب اندام. راست قامت :
وگربخواهی تا گردی ای صنوبرقد
بعشق خویش گرفتار چون من مسکین.فرخی.غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خد
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.سوزنی.ز جلوه های صنوبرقدان ز راه مرو
نگاهداری دل کن پی نگاه مرو.صائب.

فرهنگ فارسی

آنکه قد او در راستی صنوبر را ماند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اعداد فال اعداد