شیرین سوار

لغت نامه دهخدا

شیرین سوار. [ س َ ] ( ص مرکب ) سوار با حرکات شیرین. سوار شیرین خرام. ( از آنندراج ) :
شیرین سوار من چه خبر دارد از جهان
مسکین کسی که بیندش از دور در جهان.میرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سوار با حرکات شیرین سوار شیرین خرام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال انبیا فال انبیا فال ارمنی فال ارمنی