شفاعتگری

لغت نامه دهخدا

شفاعتگری. [ ش َ ع َ گ َ ] ( حامص مرکب ) درخواستگری.میانجی گری. خواهشگری. ( یادداشت مؤلف ) :
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم وسرینی به شفاعت گری.نظامی.قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکار
که شفاعتگری اندازه تقدیر نبود.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در خواستگری میانجی گری خواهشگری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم