شریب

لغت نامه دهخدا

شریب. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) آب قابل آشامیدن. ( ناظم الاطباء ). آب که آشامیدن را شاید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آبی که نه شور باشد و نه خوش. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شَروب شود. || آبکش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || کسی که به شخص آب دهد.( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || آبخور شخص ؛ یعنی کسی که ستور وی با ستور شخص به یک نوبت آب خورند و آن فعیل به معنی فاعل است همچون ندیم به معنی نادم. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || هم شراب. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ). هم پیاله. ( یادداشت مؤلف ).
شریب. [ ش ِرْ ری ] ( ع ص ) نیک شراب خوار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). می خواره. ( مهذب الاسماء ). کثیرالشرب. ( اقرب الموارد ). || آزمند شراب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
شریب. [ ش َ ] ( اِخ ) نام شهری. ( ناظم الاطباء ). شهری است میان مکه و بحرین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
شریب. [ ش ُ رَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

آب قابل آشامیدن، هر مایعی که قابل آشامیدن باشد: کسی که خورده بُود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوش تر از شراب شریب (قطران: ۴۰ ).

فرهنگ فارسی

نیک شراب خوار یا آزمند شراب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ فال میلادی فال میلادی فال نخود فال نخود