شروانیان

لغت نامه دهخدا

شروانیان. [ ش َرْ ] ( اِخ ) مردم شروان. اهالی شهر شروان. ساکنان شروان :
من شکسته خاطر از شروانیان وز لفظ من
خاک شروان مومیایی بخش ایران آمده.خاقانی.قوت قوت عراق از مادت نطق من است
گرچه شریان دل شروانیان را نشترم.خاقانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم