شرقاوی

لغت نامه دهخدا

شرقاوی. [ ش َ ] ( اِخ ) استاد ابوالصفا. او راست :لمعةالاسرار. و آن قصیده ای است در مدح حضرت ختمی مرتبت. چ مطبعه نیل 1906 م. ( از معجم المطبوعات مصر ).
شرقاوی. [ ش َ ] ( اِخ ) شیخ عبدالحمید الشافعی بن شیخ ابراهیم ابی الشافعی الشرقاوی. از دانشمندان دانشگاه الازهر مصر است. او راست : تقریب الانشاء لمن یشاء، درباره نثر و نظم. چ 1323 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات مصر ).
شرقاوی. [ ش َ ] ( اِخ ) شیخ عبداﷲبن حجازی بن ابراهیم الازهری ؛ معروف به شرقاوی. وی به سال 1150 هَ. ق. در طویله که دیهی کوچک از عرین است بدنیا آمد و در عرین پرورش یافت و سپس در دانشگاه الازهر به تحصیل پرداخت و به طریقه خلوتیه پیوست و در همین هنگام اختلال حواس پیدا کرد و پس از معالجه بهبود یافت. او راست : 1- تحفة الناظرین فی من ولی مصر من الولاة و السلاطین. 2- حاشیه ای بر شرح الهدهدی علی الصغری للسنوس. 3- حاشیه بر شرح التحریر تألیف شیخ الاسلام زکریا انصاری. 4- ربیع الفؤاد فی تربیة صلوات الطریق و الاوراد ( در تصوف ). 5- شرح بر حکم ابن عطاء اﷲ اسکندری. 6- شرح نظم التحریر شریف الدین یحیی العمریطی. 7- فتح المبدی بشرح مختصر الزبیدی. مرگ وی به سال 1227 هَ. ق. بود. ( از معجم المطبوعات مصر ).
شرقاوی. [ ش َ ] ( اِخ ) شیخ هاشم بن محمد الشحات الشرقاوی. او راست : 1- شرح الاجرویة یا متن الاجرویة. 2- شرح علی الاربعین النوویة. ( از معجم المطبوعات مصر ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس فال مارگاریتا فال مارگاریتا