سیم ساعد

لغت نامه دهخدا

سیم ساعد. [ ع ِ ] ( ص مرکب ) که بازوان سپید برنگ نقره دارد. سپیدبازو. که بازوی سیمگون دارد :
چرا که خواجه بخیل و زنش جوانمرد است
زنی چگونه زنی سیم ساعد و لنبه.عماره مروزی.شاد باش و می ستان از ریدکان و ساقیان
ساقیان سیم ساعد ریدکان سیم ساق.منوچهری.

فرهنگ فارسی

که بازوان سپید برنگ نقره دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی