سم دار. [ س َ ] ( نف مرکب ) زهردار. ( آنندراج ). زهردار و سامه و هر چیز که در آن زهر بود و حیوانی که دارای زهرباشد، مانند: عقرب و مار و جز آن. ( ناظم الاطباء ). سم دار. [ س ُ ] ( نف مرکب ) حیواناتی که دارای سم باشند. ذوالحافر و چارپایانی که دارای سم باشند مانند اسب و استر و جز آن. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. دارای سَم، زهردار. ۲. (زیست شناسی ) ویژگی هر جانوری که دارای زهر باشد، مانندِ مار و عقرب. ویژگی هر جانوری که دارای سُم باشد، مانندِ اسب و استر.
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) فردی از راسته سم داران ذوالحافر . یا سم داران . پستاندارانی که انتهای انگشت آنان منتهی به سم است و جهت دویدن آماده اند و رژیم غذایی آنان علفخواریست و آنها به زوج سمان و فرد سمان تقسیم میشوند .